هر چی که ....
توبه ها را بشکنیم
ميخانه ها را وا کنيد ای باده خواران پیمانه را احيا کنيد ای می گساران باده در ساغر کنيد خرقه از تن بر کنيد توبه ای ديگر کنيد توبه ها را بشکنيد آمد بهاران یادی از آیین مستانی کنید تا سحر پیمانه گردانی کنید روز و شب معشوقه بازیهای عرفانی کنید مست پنهانی کنید همچون خماران توبه ها را بشکنيد آمد بهاران 2 عاشقان غوغا کنید بر دل شیدا کنید یک نفس گر می توان ساغر زدن پس چرا اندیشه ی فردا کنیم غصه از سر وا کنیم پیمانه را احیا کنیم ای بی قراران توبه ها را بشکنيم آمد بهاران ميخانه ها را وا کنيد ای باده خواران پیمانه را احيا کنيد ای مل گساران باده در ساغر کنيد خرقه از تن بر کنيد توبه ای ديگر کنيد توبه ها را بشکنيد آمد بهاران ملاقات با دوزخیان آندم که مرا می زده در خاک سپارید زیر کفنم خمره ای از باده گذارید تا در سفر دوزخ ازین باده بنوشم بر خاک من از سایه ی انگور بکارید آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات هرقدرکه درخاک ننوشیدم ازین باده ی صافی بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی جزساغرو میخانه و ساقی نشناسم بر پایه ی پیمانه و شادیست اساسم گر همچو همای از عطش عشق بسوزم از آتش دوزخ نهراسم نهراسم همای
نظرات شما عزیزان:
|
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|